قدمها یک مسیر است برای رشد روحانی. هیچ جدایی و تمایزی بین قسمت روحانی با بقیه برنامه وجود ندارد. همانگونه که تراشیک الماس از سنگ اصلی جدا نیست، مفاهیم روحانی برنامه ما نیز از یکدیگر جدا نیستند و چشم اندازی از کل برنامه است. همهی برنامه روحانی است. درک ما از این مسئله در طی زمان تغییر میکند.
بعضی اوقات ما فکر میکنیم اصول روحانی از کارهایی که لازم است انجام دهیم جدا هستند اما در واقع این دو بهم وصل هستند. اصول روحانی زبانی را به ما میآموزد که از آن طریق میتوانیم ارزشها را برای خود تعریف کنیم و یاد بگیریم که چگونه طبق آن زندگی کنیم. این اصول و باورها دلیل اعمال ما را توصیف میکنند. رابطه ما با بکارگیری اصول میتواند خلاقانه باشد. ما روز به روز یاد میگیریم که از اصول به طرق جدیدی استفاده کنیم یا آنها را با هم در آمیزیم تا بهتر بتوانیم خود را بیان کنیم و به افراد دور بر خود کمک کنیم. زمانی که اصول را بهتر درک کنیم قادر خواهیم بود تا باورهایمان را بطور مستمر به اجرا درآوریم. با تمرین اصول روحانی به این نتیجه میرسیم که این کار ما را اصلا روحانی نمیکند بلکه باعث بیداری ما میشود تا ببینیم چه چیزهایی در درون ما در تمام عمرمان اتفاق افتاده و جاری بوده است تا ذات و طبیعت خود را بشناسیم. دست یافتن به روحانیت به معنی شناخت حالت و شرایط طبیعی خود است.
ما تنها افرادی نیستیم که بیداری روحانی را تجربه میکنیم اما نوع خاصی از روحانیت وجود دارد که ما در نتیجه کار کرد قدمها تجربه میکنیم، ما بیداری روحانی خاص خود را پیدا میکنیم.
زندگی ما در دنیای اطراف مان مجددا نو میشود. دیدمان واضحتر میشود و احساساتمان شدیدتر که البته همیشه هم باعث راحتی و سرخوشی نیست. بعضی از اعضا باور دارند مهمترین بیداری روحانی زمانی رخ میدهد که ما وارد معتادان گمنام میشویم و از آن پس همیشه در بهبودی خود سعی میکنیم تا درک کنیم چه اتفاقی برای ما افتاد. برای بعضی دیگر از ما این بیداری مانند خیلی مسائل دیگر در بهبودی لایه به لایه و کم کم اتفاق افتاد. همانگونه که یکی از اعضا میگوید ... مه یواش یواش از جلو چشمانم کنار رفت تا بتوانم تشخیص دهم که چقدر این مه غلیظ است. هر قدر که مه بیشتر کنار میرود، قسمت بیشتری را از افق میبینم و تازه حس میکنم که افق چقدر وسیع است و من هنوز نمیتوانم قسمت اعظم آن را ببینم. با کمی شانس من در زندگیام بیدار و بیدارتر میشوم.
بعضی از ما بیداری روحانی را توسط احساسی قوی از تماس با نیروی برتر تجربه کردیم. بعضی دیگر علیرغم اینکه نیروی برتر را حس کرده باشند یا نه، به آرامی و آهستگی و نرمی، آگاهی روحانی شان احیا گردیده است. کشف این موضوع که دیگران برای ما اهمیت قائل میشوند به تنهایی میتواند یک بیداری روحانی باشد. برای اولین بار تشخیص میدهیم که ما هم مهم هستیم. زندگی بر طبق اصول، ما را به فروتنی رهنمون میسازد و باعث آگاهی بیشتر ما از جایگاهمان در دنیا میشود تا توانایی زندگی توام با آسایش را در این جایگاه داشته باشیم.
ما راه خود را به یک روش جدید از زندگی با تفکر باز نمیکنیم بلکه به کمک زندگی به شیوه جدید از تفکر دست پیدا میکنیم. قبل از اینکه پاک شویم هویت ما بر اساس توهم شکل گرفته بود، چه کسی بودیم، هستیم یا خواهیم بود.
در بهبودی ما از طریق عملکرد خود به واقعیت ربط پیدا میکنیم. ما حضور داریم و نقش خود را انجام میدهیم. ما شغل، رابطه و پست خدماتی را آزمایش و تجربه میکنیم. بعضی از ما حتی ممکن است با کاری پیش پا افتاده تعهد به زندگی و رسیدگی و زنده نگه داشتن گیاهی در خانه کار خود را شروع کنیم. از هر جا شروع کنیم، به هر حال هر یک از ما پاک، قدم به بیرون میگذاریم و چیزهای جدید را امتحان میکنیم. ما از طریق موضعگیری، ریسک کردن و آسیب پذیر بودن، شناخت بهتری از خود پیدا میکنیم حتی زمانی که اشتباه میکنیم چیزهای جدید و مهمی درباره خود میآموزیم.
زمانی هویت ما به عنوان یک معتاد مصرف کننده توصیف میشد. در آخر خط به نظر میرسید ما هیچ چیز نیستیم جز عصاره اعتیاد. زمانی که پاک میشویم شروع به کشف خود واقعیمان میکنیم. بعضی از ما برمیگردیم به گذشته خود که زمانی آنرا گم کرده بودیم. بعضی از ما نامطمئن از اینکه ممکن است به چه شخصی تبدیل شویم، قدم در این فرایند میگذاریم.
تجربه ما از گذشته ممکن است کار را برای بعضی از ما در آزمون راههای جدید سخت کند. برچسبهایی که در گذشته به خود زدهایم به ما اجازه تغییر را نمیدهند. تجربیات عاطفی شدید هویت ما را شکل دادهاند. بعضی مواقع حتی خود واقعی ما را توصیف میکنند. این تجربیات شخصیت ما را ساختهاند و ما آنرا قبول کردهایم. به همین دلیل ممکن است ما نخواهیم خود را به شکل دیگری ببینیم. گاهی اوقات ما خیلی ساده در تجربیات بد و حل نشده گذشته مانند سوء استفاده، زندان و یا از دست دادن عزیزی گیر میافتیم. چگونه آنچه که بودیم با آنچه که میخواهیم در بهبودی را تطبیق میدهیم؟
ما به عنوان معتاد در حال بهبودی با یکدیگر هم ذات پنداری میکنیم و اصل روحانی روحانی گمنامی به ما یاد میدهد که این مهمترین چیز است. اگر فراموش کنیم که بیماری کشندهای داریم، فرقی نمیکند کی یا چی هستیم . اما زمانی که این مسئله برایمان آشکار باشد و به شرایط پاک بودن عادت کنیم فرصتهای فراوانی در پیش روی ما قرار میگیرد.
به عنوان معتادان در حال بهبودی ما آزادیم تا در این دنیا بگردیم و در نظر بگیریم که کی هستیم و میخواهیم چه باشیم و هدفمند زندگی کنیم. راههای زیادی وجود دارد که ما از طریق آن خود را توصیف میکنیم که شاخصترین و مهمترین آنها نیز نسبت به شرایط و اینکه کجای زندگی قرار داریم میتوانند تغییر کنند.
هویت کلمه گیج کنندهای است که نشانگر چیزهایی است که ما را از هم متمایز میکند و در همان حال نشانگر چیزهای ست که ما در آن مشابه هستیم. هویت ما متشکل است از چیزهای که مشخص میکنند که آیا ما جزئی از یک گروه هستیم یا خیر.
بیماری اعتیاد وجه مشترک همگی ماست.... ما میخواهیم از گذشته خود رها شویم بدون اینکه فرصت یادگیری از آن را از دست بدهیم.اغلب در جلسات میشنویم که مهمترین چیزی که باید در مورد نیروی برتر درک کنیم این است که شما نیروی برتر خود نیستید. ارزش دارد ما هر هزینهای را بپردازیم تا درک کنیم که ما محور و مرکز جهان نیستیم. ما ممکن است اینقدر با هوش باشیم که بتوانیم خود را به عنوان یک انسان برتر جا بزنیم، اما بیماری خود محورانهی ما هنوز هم ما را مسئول میداند تا بسیاری از کارهایی که خارج از کنترل ما هستند را انجام دهیم.
در مرکز ترک اعتیاد رهپویان آوای رهایی با بکارگیری اصول روحانی برنامه دوازده قدم به مددجویان آموزشهای لازم را برای پیدا کردن راه درست زندگی میدهد تا زندگی توام با شعف و شادی را تجربه کنند. برنامه کمپ ترک اعتیاد آوای رهایی یک برنامه عملی است. برنامه ما بر گرفته شده از دوازده قدم NA بوده و با آشنایی دادن به مددجویان و آگاهی آنان نسبت به برنامه روحانیNA آنان را در مسیر درست زندگی قرار دهد.
ما مدعی نیستیم که بهترینیم ....مفتخریم که انتخاب بهترینهاییم.
موسسه رهپویان آوای رهایی
تیم پیشگیری و درمان