اعتیاد یعنی رفتار ارادی و تکرار شونده که مدیریت آن از اختیار ما بیرون برود. در چنین شرایطی رفتاری که در ابتدا ارادی بوده کیفیت اتوماتیک و غیر قابل مهار مییابد. پس منظور از رفتار اعتیادی تنها اعتیاد به مواد مخدر نیست. بلکه ما کلمه اعتیاد را برای پدیدههایی مانند سکس مهار گسیخته، قمار بازی غیر قابل کنترل، اعتیاد به بازی کامپیوتری یا حتی تماشای وسواس گونه ی سریالهای تلوزیونی هم به کار میبریم. منظور کمپ ترک اعتیاد آوای رهایی از اعتیاد به سریال این است که گاهی فرد برای دیدن چندین مجموعه سریال پشت سر هم در یک روز از انجام کارهای روزمره ی خانوادگی تحصیلی و شغلی جدا میماند تا جایی که برای دیدن مکرر و مستمر سریال محبوب خود برای ساعتها یا روزها حتی جواب تلفن را هم نمیدهند.
وابستگی به مواد سه جنبه دارد:
وابستگی رفتاری وقتی است که فرد رفتار مواد طلبانه داشته باشد و شواهدی نشان بدهد این فرد در ارتباط با مواد رفتارهای بیمارگونه یا پاتولوژیک دارد. مثلا اگر کسی برای تهیه ی مشروبات الکلی پول زیادی خرج کند یا تحت تاثیر الکل خشونت به خرج دهد به این رفتارها وابستگی رفتاری میگوییم.
وابستگی روانی که عادت هم به آن میگویند زمانی است که کسی وسوسه یا کشش و میل شدید به مصرف مواد مخدر مانند کمیکال، شیشه و ... داشته باشد. این میل شدید افراد را بی تاب میکند. مثلا کسی که نصف شب برای جستجوی سیگار خیابان به خیابان میرود چون سیگارش تمام شده است. این میل به فرد احساس کلافگی میدهد.
وابستگی جسمانی یا فیزیولوژیک یعنی بدن ما تحت تاثیر مصرف مکرر مواد تغییراتی بکند که وقتی مواد به بدن نمیرسد بدن دچار علامتهایی مثل بی خوابی، تپش قلب یا تعریق میشود.
همه ی موادی که افراد به آنها وابسته میشوند وابستگی روانی و رفتاری را با خود به همراه میآورند اما بعضی مواد وابستگی جسمانی را دارند و بعضی دیگر ندارند. مثلا الکل یا انواع مواد مخدر یا تریاک وابستگی جسمانی دارد در حالی که برخی مواد مانند ماری جوانا(حشیش، گل، الف) وابستگی جسمانی ندارد ولی وابستگی روانی، رفتاری شدیدی دارند ولی در صورت ترک علامتهای ترک فیزیولوژیکی در آنها بروز نمیکند و فقط کلافگی و کشش مصرف اذیتشان میکند.
همه این وابستگیها به سیستم پاداش مغز بر میگردد. مواد وابستگیزا و هر چه که برای ما ایجاد وابستگی میکند دوپامین را در سیستم پاداش مغز ما آزاد میکند و در نتیجه باعث ایجاد تجربه ی لذت میشود. چیزهایی که خیلی این احساس لذت را بالا ببرند باعث وابستگی در وجود ما میشوند یعنی یادشان میکنیم خاطرهای از آنها داریم و دنبالشان میگردیم و باز هم آنها را میخواهیم.
در واقع کانون هدف همه ی موادی که برای لذت ایجاد میکنند همین مسیر پاداش مغز است. هر چیز لذت بخش مانند غذا، موسیقی یا رابطه ی جنسی نیز سیستم پاداش مغز را تحریک میکنند اما مقدار دوپامینی که در نتیجه ی مصرف مواد در این بخش مغز به جریان میافتد خیلی بیشتر است مثلا دوپامین لذت غذا خوردن ممکن است یک دویستم دوپامین ترشح شده در نتیجه مصرف کوکایین یا مت آمفتامین باشد در نتیجه میزان لذت و جستجو برای آن ماده به وابستگی فیزیولوژیک در مواد مختلف متفاوت است. مثلا معتاد به کوکایین خالص (کراک) باید هر 3، 4 ساعت مصرف کند اما معتاد به تریاک میتواند زمان طولانیتری در حد 12، 24 ساعت را تاب بیاورد. در این صورت معتاد به کراک به دلیل نیاز بیشتر وابستگی رفتاری بیشتری نشان میدهد. هر چیز که برای ما ترس یا لذت بیشتری ایجاد کند بیشتر در توجه و حافظه ی ما اثر میگذارد و ما بیشتر با آن درگیر میشویم.
سو مصرف یعنی مادهای را طوری مصرف کنیم که برای ما مشکل ایجاد کند. مثلا الکل مصرف کنیم و بعد پشت فرمان اتوموبیل بشینیم.
سو مصرف معادل واژه دیسوز یعنی مادهای را که برای ما تجویز شده بد یا دلبخواهی مصرف کنیم. مثلا پزشک برای کاهش قند ما متفورمین تجویز کرده اما به دلیل این که متفورمین وزن را هم پایین میآورد حالا مایی که میخواهیم وزن هم کم کنیم این دارو را بیش از حد تجویز مصرف کنیم حدی که به کلیه ما آسیب بزند.
جدای جنبههای فیزیولوژیک باید به دنبال جنبههای ارتباطی و بین فردی برویم. انسان موجودی است به شدت اجتماعی به همین دلیل ارسطو انسان را حیوان سیاسی مینامید.
در اعتیاد هم اصطلاحی هست به نام وابستگی متقابل. وابستگی متقابل دیگر ربطی به ناقلین و پایانههای عصبی ندارد بلکه با سیستم خانواده ارتباط پیدا میکند. وقتی رابطهای در سیستم خانواده وجود داشته باشد که در تداوم یا تسهیل اعتیاد نقش مهمی بازی کند به این فرایند وابستگی متقابل میگوییم. مثلا زمانی خیلی از مردان معتادان همسران خود را هم معتاد میکردند تا بتوانند آزادانه در خانه مواد مصرف کنند. این موضوع اغلب این طور شروع میشد که اگر زن دندان درد یا سردردی میگرفت فورا از طرف مرد برای تسکین درد به او پیشنهاد مصرف میشد. اگر فرد معتاد در خانواده از این فرصتها برای معتاد کردن سایر افراد خانواده به خصوص همسر خودش استفاده کند. این یک نوع از وابستگی متقابل است اما این وابستگی متقابل همیشه به معنای اعتیاد سایر افراد خانواده نیست. مثلا گاهی پیش میآید که یکی از افراد خانواده هزینهی اعتیاد فرد دیگر را میدهد. در این وضعیت فرد معتاد برای ادامه اعتیاد از طرف یکی از افراد غیر معتاد خانواده حمایت میشود. این حمایت میتواند مالی باشد مثلا مادر خانواده برای همدلی و گاهی هم یارگیری با فرزند معتادش به صورت پنهانی هزینه اعتیاد فرزندش را فراهم میکند یا برای توجیه اعتیاد او مثلا میگوید او چاره ای ندارد چون فلان بیماری را در او پزشکان نتوانستهاند درمان کنند و درد امانش را بریده.
برخی کارشناسان خانواده عقیده دارند هر وقت فرد معتادی را مشاهده کردید باید به دنبال وابستگیهای متقابل در خانواده هم باشید و در واقع اصل وابستگی متقابل درباره اعتیاد را همگانی میدانند.
ما مدعی نیستیم که بهترینیم، مفتخریم که انتخاب بهترینهاییم.
موسسه رهپویان آوای رهایی
تیم پیشگیری و درمان